اين روزها دلم عجيب براي خودم تنگ مي شود
حال و روزم خوش نيست
رهگذران ، يكي پس از ديگري مي آيند و مي روند
اما ، آنكه بايد باشد نيست
شب و روز براي او نغمه خوشي از احساس مي سرودم
اما مدتي ست كه احساسم خط خورده
نمي دانم قلم توان نوشتن از برايش را ندارد و يا احساس خالي از شوق گشته
دلم پريشان است و هر لحظه براي ديدگانش به طپش مي افتد
چه كنم كه او بيخبر است از احوال دل من
چه كنم كه هر چه هست از اوست و من بي او هيچم
اين روزها دلم عجيب تنگ است
اما چه كنم كه او نيز روزگار مي گذراند ...

گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 94
بازدید هفته : 216
بازدید ماه : 627
بازدید کل : 99150
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1
Alternative content